سالهاست خواندن سرگذشت انسانها برایم جذاب و آموختنی است. ما موجوداتی اجتماعی هستیم وزندگی در کنار دیگران حال مون رو خوب می کنه اما چه نوع زندگی؟
زندگی انسان مثل خیلی از پدیدهها با هزاران کیفیت می تونه اتفاق بیفته یعنی روی یک خط (پیوستار) از بد تا خوب در هزاران نقطه ازلحاظ کیفی می تونه قرار داشته باشه و افراد هم طبیعتاً در هر نقطه لذت خاصی رو تجربه میکنند.
سؤال مهم اینجاست که:
چرا درباره زندگی و تجربیات (موفقیتها / شکستها) دیگران مطالعه میکنیم و کنجکاویم؟
برای بالابردن کیفیت زندگی یکی از بهترین روشها بهره بردن از تجربیات دیگران است. ما از شکستها و موفقیتهای افراد به یکمیزان میتوانیم درس بگیریم بهشرط اینکه مداوم، منظم و دقیق مطالعه کنیم.
در کنار مطالعه زندگینامه اسطورهها و زنان و مردان موفق جهان برای مخاطبین ارزشمند آکادمی اوج درباره بزرگان و افراد صاحبنام ایرانی هم مطالب بسیار مهمی را آماده کردهایم که تقدیم حضورتان خواهد شد.
شاهرخ ظهیری

چند سال پیش در خلال سمیناری در تهران جناب آقای بهروز فروتن کارآفرین و بنیانگذار صنایع غذایی بهروز رو ملاقات کردم و از حضور ایشون و حرفهای بسیار دلنشین شون بهره بردم اینجا بود که تصمیم گرفتم برم سراغ افراد به نام کشورم.
جناب شاهرخ ظهیری اولین کسی بود که انتخاب کردم و روی زندگی ایشون متمرکز شدم و به یاری خدا بهتدریج از بخشهای مهمی از زندگی دیگر اسطورههای ایران هم مطلب تهیه خواهد شد.
حاصل آنچه به دست آوردم رو با عنوانبندی چند نکته مهم با شما در میون میزارم:
- تولد یک قهرمان
- فوت پدر شاهرخ در نوجوانی
- ادامه تحصیل در کنار تدریس
- شکست عشقی و درسی بزرگ
- چهارپایه نشینی شاهرخ
- اقدام جسورانه و آغاز درخشش شاهرخ
- شکستهای بزرگمردان بزرگ میسازد
- تولد برند مهرام و تولید محصولی جسورانه
- ترجمه و تعریف ریسک را اینجا فهمیدم
- محصول بیاقبال و ترفندهای فروش
- ۳ راز ماندگاری شاهرخ ظهیری
تولد یک قهرمان
شاهرخ، اولین فرزند خانواده سرشناس ظهیری در سال ۱۳۰۹ در شهرستان ملایر استان همدان به دنیا آمد. پدرش اهل ملایر و مادرش تهرانی بود. پدر شاهرخ به کار تجارت فرش و کشاورزی مشغول بود خانواده مادری او هم تجارت پیشه بودند و با تاجران روس مراوده داشتند.
شاهرخ ۲ سال داشت که خانواده به تهران رفته و دو سال در تهران سکونت داشتند و مجدداً به دلیل انتصاب پدر به ریاست اداره انحصار تریاک که زیر نظر وزارت مالیه بود در سال ۱۳۱۴ به قم رفتند و ۱۲ سال در قم زندگی کردند.
فوت زودهنگام پدر در نوجوانی شاهرخ
پدر خانواده به دلیل ابتلا به بیماری سِل در عنفوان نوجوانی شاهرخ، درگذشت و شاهرخ در آغاز دوران جوانی مسئولیت جدیدی را روی دوش خود احساس کرد. سرپرست جدید خانواده فقط ۱۸ سال داشت که قیومیت مادر، خواهر و برادر را بر دوش گرفت. دولت وقت شرایط اشتغال را برای او با معافی کفالت سربازی و استخدام در اداره فرهنگ قم با مدرک پنجم دبیرستان فراهم کرد تا او در مهرماه ۱۳۲۸ درحالیکه تنها ۱۸ سال داشت، معلم چهارم دبستانیها شود. شاهرخ ظهیری میگوید اولید حقوق او ۶۴ تومان بوده که ماهانه ۱۰ تا ۱۲ تومان آن بابت اجاره خانه پرداخت میشد. در کنار درآمد معلمی اما بهطور ماهانه، مبلغی از کار یک راننده بر روی کامیونی که از پدر به ارث رسیده بود، به خانواده تزریق میشد.

ادامه تحصیل در کنار تدریس
همزمان با تدریس اما شاهرخ فرصت تحصیل در دانشگاه را از دست نداد. رشته حقوق دانشگاه تهران آنقدر برای او جذاب بود که بخواهد با شرایط سخت خانواده، وارد دانشگاه شود. سال دوم دانشگاه بود که انتقال به تهران را از اداره فرهنگ قم درخواست کرد که البته این اداره، دبیرستانی در کرج را برای تدریس ظهیری برگزید. در دهه ۱۳۳۰ حقوق معالمی او به ۱۵۰ تومان رسید تا مرد جوان در کنار درآمدهای بهجامانده از اموال پدر، شرایط مناسبی برای خانوادهاش رقم بزند.

شکست عشقی و درسی بزرگ
همیشه می خونیم و میشنویم که فرق انسانهای موفق و ناموفق در نحوه مواجهه آنها با اتفاقات و مشکلات هست. اغلب کسانی که در روزهای پرفرازونشیب ابتدای جوانی شکست عشقی میخورند و جواب نه میشنوند از خود بیخود شده و تصمیمات احساسی نادرستی میگیرند که اکثراً زندگی را به کام خود و اطرافیانشان زهر میکنند؛ اما شاهرخ جوان چنین نکرد و بلعکس این شکست انگیزه پیروزیهای مکرر وی شد. شاید اصلیترین انگیزه برای پیشرفت مرد جوان را منفورترین شخصیت زندگی او برایش ایجاد کرده باشد. داستان ازاینقرار است که شاهرخ پس از تدریس در یک دبیرستان دخترانه عاشق یکی از شاگردانش میشود: «هر دو به هم دلبسته شده بودیم. وقتی فهمیدم او هم به من علاقه دارد تصمیم به ازدواج گرفتم.» مراسم خواستگاری اما برای شاهرخ دستاوردی بهغیراز ازدواج داشت. پدر دختر وقتی متوجه میشود که شغل اصلی خواستگار معلمی است، موضعی سخت در برابر او میگیرد. «به او گفتم در کنار معلمی در بازار هم کار میکنم اما گفت به معلم جماعت دختر نمیدهم.» پدر دختر پای حرفش میایستد تا شاهرخ ظهیری پاشنههای کفشش را برای پیشرفت شغلی و اقتصادی بالا بکشد. هرچند دختر موردعلاقهاش بهاجبار پدر با یک سرهنگ ازدواج کرد و بعدازآن دست به خودکشی زد اما شاید همین رویداد، مرد جوان را در مسیر جدید زندگی ثابتقدم کرده باشد.
چهارپایه نشینی شاهرخ
این تاجرزاده اما حاضر نبود اسیر دشواریهای زندگی شود و آنچه سالها در سر میپروراند را فراموش کند. سال ۱۳۳۷ و در اوج دوران جوانی تصمیم گرفت تا به رویه عادی زندگی تن ندهد و به تجربههای جدید دست بزند به همین دلیل در کنار تدریس در فروشگاه مرکزی کارخانه پارچهبافی درخشان یزد مشغول به کار شد. خودش میگوید ابتدا به او یک چهارپایه دادند تا در گوشهای روی آن بنشیند و رفتوآمد مشتریان را تماشا کند.
اقدام جسورانه و آغاز درخشش شاهرخ
فروشگاه پارچهبافی درخشان یزد و چهارپایهای که روی آن مینشست اما روزی به نقطه پروازش تبدیل شد. درخشان یزد سالانه میلیونها متر پارچه برای تهیه یونیفرمهای مأموران و افسران شهربانی کل کشور تولید میکرد اما یک روز شهربانی اعلام میکند که دیگر قصد ندارد قرارداد جدیدی با این شرکت منعقد کند تا اصلیترین مشتری درخشان پا پس کشیده باشد. مرد جوان از چهارپایه بلند میشود و تصمیم میگیرد که خود را نشان دهد. از مسئول خود فرصت میگیرد تا این مشکل را حل کند. ظهیری به اداره شهربانی میرود و با دشواری موفق میشود وقتی برای دیدار با یکی از مقامات اداره شهربانی بگیرد. از تیمسار میخواهد که مانع بیکار شدن او و دیگر کارگران کارخانه شود. این اتفاق رخ میدهد و یک سال دیگر خرید پارچه از این کارخانه توسط شهربانی ادامه مییابد تا مسیر جدیدی در زندگی حرفهای شاهرخ ظهیری آغاز شود. هراتی، مسئول فروشگاه ۵۰۰ تومان پاداش برای شاگردش که ماهانه ۳۵۰ تومان حقوق میگرفت در نظر گرفت. او در سالهای بعد به همراه همین کارفرما فعالیت تجاری در بخش واردات خودرو را نیز تجربه کرد و پیشرفت قابلتوجهی در کار داشت بهگونهای که روزی صراف زاده نماینده یزد در مجلس شورای ملی که با هراتی ارتباط خوبی داشت و از سهامداران اصلی شرکت ایران و غرب بود او را برای همکاری فراخواند. اسدالله علم وزیر دربار و دکتر بوشهری که در آن زمان شوهر اشرف پهلوی خواهر شاه مخلوع بود، از شرکای صراف زاده بودند. آن سه نفر بعدها گروهی را به نام گروه ماه تأسیس کردند که نوعی شرکت هلدینگ محسوب میشد. پس از مدتی کوتاه که شاهرخ ظهیری در شرکت ایران و غرب به فعالیت مشغول شد، به مدیرعاملی یکی از شرکتهای تابعه آن به نام شرکت مهکشت رسید که در کار واردات ماشینآلات کشاورزی بود. شاهرخ ظهیری در آن مقطع علاوه بر مدیرعاملی شرکت مهکشت، مدیر فروش شرکت ایران و غرب نیز بود.
شکستهای بزرگمردان بزرگ میسازد
بعد از مدتی او با بزرگان شرکت ایران و غرب به اختلاف میخورد و آنجا را ترک میکند. ظهیری که اعتبار و ارتباطات جدیدی پیداکرده بود به یک شرکت واردات ماشینآلات کشاورزی میرود اما با تغییر سیاستهای دولت در واردات ماشینآلات کشاورزی و تأسیس کارخانه تراکتورسازی تبریز بازار کار آن شرکت کساد میشود تا دوباره ظهیری به کار دولتی روی بیاورد. او که خاطره شکست پدر در تجارت فرش را در ذهن داشت بعد از مدتی پیشرفت با چالش مواجه میشود. او به مدت چهار سال در سمت مدیر مالی و ذیحساب در سازمان آب و برق گیلان مشغول شد اما بازهم از تلاش دست نکشید. او بار دیگر با تشکیلات شرکت ایران و غرب و شخص صراف زاده ارتباط برقرار کرد. به توصیه صراف زاده و شرکا ظهیری برای راهاندازی یک شرکت صنایع غذایی ترغیب شد.
تولد برند مهرام و تولید محصولی جسورانه

آن زمان صنایع غذایی در ایران از محدوده تولید کمپوت و رب گوجهفرنگی و تولیدات فلهای دیگری چون خیار شور و ترشی فراتر نمیرفت. محصولات آمریکایی و اروپایی نیز بازار ایران را در دست داشتند. ظهیری به دلیل توجه مصرفکنندگان به محصولات کنسرو شده به این سمت رفت و مقدمات تأسیس شرکت مهرام را فراهم کرد. سال ۱۳۴۹ ظهیری اولین دفتر شرکت مهرام را در پاساژ سلامت واقع در خیابان سعدی جنوبی راهاندازی کرد. رقبای بزرگی همچون یک و یک و چینچین اطراف مهرام وجود داشتند. ظهیری اما از میان محصولات کنسروی و غذایی، تولید سس را انتخاب کرد. سال ۱۳۵۱ درحالیکه اولین محصولات تولیدی مهرام رفتهرفته جای خود در میان مصرفکنندگان ایرانی باز میکرد، ظهیری دیگر بعد از ۲۵ سال خدمت دولتی خود را بازنشسته کرده بود.
ترجمه و تعریف ریسک را اینجا فهمیدم
شاهرخ ظهیری برای تولید سس مهرام به سرکه مرغوب با فرمول خاص نیاز داشت که در آن زمان در ایران تولید نمیشد. کسبوکار او بهگونهای رونق گرفته بود که کارخانه تولید سرکه وردا که متعلق به شهرام پهلوی نیا، پسر اشرف پهلوی بود را به مبلغ ۳۰ میلیون تومان خرید. با خرید کارخانه وردا، مهرام وارد مرحله جدیدی از تولید شد. در شروع کار، شرکت مهرام برای تولید هفت نوع سس، یعنی سس مایونز، سس فرانسوی، سس هزار جزیره، سس ایتالیایی، سس ساندویچ و سس ماهی و کچاپ برنامهریزی کرده بود. ظرفیت رسمی تولید کارخانه نیز در آن زمان ۲ تا ۳ تن معادل ۱۰۰ کارتن بود.
محصول بیاقبال و ترفندهای فروش
اوایل کار کسی اصلاً سس مایونز را تحویل نمیگرفت و آنها برای جا انداختن آن روشهای جدید بازاریابی ابداع کردند که یکی از آنها خرید کاذب بود. شاهرخ ظهیری ۴۰ ـ ۳۰ نفر از مرد و زن و بچه و پیرمرد را استخدام کرده بود که بروند در مغازهها و سس مایونز بخواهند و بخرند. شاهرخ خود این سسها را میخرید و کارتن میکرد و دوباره به مغازهها میداد. درنتیجه ۵۰ درصد تولید را خودش میخرید و ۵۰ درصد دیگر را مغازهدارها میفروختند بعد دید این کار کافی نیست. مغازهدار باید علاقهمند به فروش کالای او شود. آن زمان که کامپیوتر نبود. به ویزیتورهایش گفت تاریخ تولد مغازهدارها را که اکثراً آذریزبان بودند بگیرند. بر اساس تاریخ تولد افراد کارت تبریک چاپ کرد و با یک سبد گل برایشان میفرستاد. بعد آنها تلفن میکردند میگفتند بابا ما خودمان هم یادمان نبود تولدمان کی است، دست شما درد نکند. بهاینترتیب کمکم فروششان زیاد شد. چون مغازهدار میگفت وقتی چنین شخص بامعرفتی برای من گل فرستاده و تولدم را تبریک گفته، باید جنس او را بفروشم؛ لذا به هر صورتی بود، سس مایونز را برای شاهرخ تبلیغ و به مشتریاش توصیه میکرد. واقعاً روزهای سخت، پرکار، پرهیجان و پرباری بود. تجربهها آموخت. او از ورشکستگی و بیچیزی شروع کرد و از صفر بالا آمد؛ اما بدون حسابوکتاب نبود.
۳ راز ماندگاری شاهرخ ظهیری
صداقت، مقاومت، پشتکار
راهحل بسیاری از مشکلات کار وزندگی ابتکار و خلاقیت است وگرنه کسی با اتکا به سرمایه و امکانات مادی کارآفرین نمیشود و اگر هم که کارآفرین بشود یقیناً کارآفرین موفقی نخواهد شد.

پس از خاتمه جنگ تحمیلی، مشکلات اقتصادی بهگونهای دیگر بر سر جامعه صنعتی ایران خراب شد. بانک مرکزی در آن زمان اعتبارات شرکتهای خصوصی را تا ۵۰ درصد کاهش داد و بهاینترتیب واحدهای تولیدی بخش خصوصی برای خرید و تأمین مواد اولیه با مشکل مواجه شدند. شرکت مهرام نیز که تا پیشازاین در قالب سهامی خاص فعالیت میکرد بهناچار به سهامی عام تبدیل شد و با ورود ۵۰ درصد سرمایه شرکت به بورس جان تازهای گرفت. شاهرخ ظهیری در آن زمان بود که دیگر توان اداره مهرام را در خود ندید. بالا رفتن سن و بیماری قلبی او باعث شد از مدیریت مهرام کنارهگیری کند. بااینحال پایگاه دیگری برای ادامه فعالیت ظهیری فراهم بود. او در زمان اداره مهرام همکاری مستمری با اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران داشت و همزمان با برگزاری اولین دوره انتخابات اتاق به عضویت هیئت نمایندگان مجلس بخش خصوصی درآمده بود. شاهرخ ظهیری بیش از ۳۰ سال است که عضو اتاق بازرگانی تهران است و طی دو دوره اخیر در سمت عضو هیئترئیسه اتاق تهران و بهعنوان خزانهدار اتاق تهران مشغول به فعالیت است.
بله حاصل ۹۰ سال زندگی برای من و شما کتابی است که روی جلد آن مینویسیم صداقت، مقاومت، پشتکار
۹۰ سال ترسیدن اما پا پس نکشیدن، یکعمر دلیرانه مقابل امواج خروشان زندگی سینه سپر کردن و عقب ننشستن.
حیرت انگیزه دوستی روایت میکرد که شاهرخ ظهیری بیماری و سختیهای زیادی رو پشت سر گذاشت از بیماری تنفسی تا ناراحتی قلبی و … اما هرگز تسلیم نشد حتی گاهی که پزشکان به وی میگفتند که این بیماری پیشرفت کرده و علاج ندارد، ظهیری بزرگمرد برای هدف بالاتری که داشت زندگی کرد و بیماری را از پا درآورد.

کجاست این گنجینهی عظیم انگیزه و امید که انسانهای بزرگ باافتخار از آن بهره بردند. گنجینهای تمامنشدنی که هر چه بیشتر از آن برمیداری به محتوای آن افزوده میشود.
امیدوارم مطلب فوق موردتوجهتان قرارگرفته باشد و هر کس بهاندازه نیازش درسهای بزرگی گرفته و از آن استفاده کند.
لطفاً ما را با نظرات خود در بهبود محتوای سایت یاری کنید
منبع: تحریریه آکادمی اوج
نویسنده: عادل فرزانه | مؤسس و مدیر آکادمی اوج